گفت: شنیدی یک عضو جنبش فتح چی گفته؟
گفتم: نه! چی گفته؟
گفت: گفته مذاکرات صلح با رژیم صهیونیستی بیهوده است و باید در آن تجدید نظر شود!
گفتم: جدا ؟ چطور ممکنه؟ یعنی جنبش فتح این رو فهمیده؟
گفت: لابد دیگه!
گفتم: من که بعید می دونم اینها به این راحتی ها این موضوع رو بفهمن!
گفت: چرا؟
گفتم: آخه اعضای این جنبش منو یاد اون طرف می اندازه که رفت مسجد بعد از نماز برگشت و دید کفشش نیست، پیش خودش گفت:یعنی چه اتفاقی افتاده؟ نکنه پابرهنه اومدم؟ یا شاید اصلا نیومدم؟ شاید هم اومدم و رفتم؟!